کاش میشد سر نوشت از سر نوشت
نوشت زندگی معبر خوشی ها است که باید از ثانیه ثانیه ان لذت بْرد. نوشت: که زندگی دفتری خاطره ها است که لب خند ها را باید در ان ثبت کرد. مینوشت؛ که غم ها در زندگی یک رسم است که ما میتوانیم ان را با افکار خوش خود به خوشحالی مبدل سازیم مینوشت: انچه که ما در برابرش قرار میگریم یک امتحان است و باید برای برون از چالش های زندگی طرز فکری خود را عوض کنیم نه رویش زندگی خودرا. می نوشت: در سختی ها زندگی، نکات ضعف خود را اعتراف نکنیم بلکه توانایی های خود را به روخ مشکلات خود بکشیم چون اینگونه راحت تر از چالش های زندگی عبور می کنیم. می نوشت: که هیچ دیواری بن بست در زندگی وجود ندارد بلکه این ما هستیم که ان دیوار را به وجود میاوریم. می نوشت مثبت اندیش باش، چون طرز افکاری مان رویش زندگی ما است. می نوشت: سفر کن و از جاده ها لذت ببر که اخرش همیشه به آبادی مبدل می شود. می نوشت؛ از زمین خوردن نترس و پس از هر زمین خوردن محکم تر از همیشه به پا خیز و با مشکلات خود بجنگ. می نوشت: زندگی معبر پُرحادثه خواهم بود و تو راه حل حادثه ها، که قبل از به وقوع پیوستن ان جلو گری کنی. می نوشت:- میشود کدورت ها را کنار زد. میشود از خاطرات تلخ گذشت و افکار مان را به رویای های پور از شادی و خوشی مبدل کرد. مشود از جویبار خونین گذشت و دل های مان در چشمه زلالی از محبت شُست. افکار ما نمایندگی رفتار ماست پس انچه که در زهن ما است ما ان را در عمل نیز بی خبرانه انجام میدهیم. پس بیا بی خبرانه لب خند بزنیم چون دفتری خاطرات خودرا با ناراحتی ها لکه دار نکنیم.
حبیب الله نظری 2017/09/14