یادت بخیر دیروز
از زمین حرف میزنم.جای که دیروز انسان ها بدون کدام توقع همدیگر را در آغوش میکشد ند ولی امروز برای درآغوش گرفتنت هدفی دارد. من درین گوشه از زمین هستم و میدانم که در گوشه دیگر چه خبرا ست
در ین گوشه ای زمین مردمش قرآن خواندن بلد نیست ولی قانون های قرآنی اجرا می کند. در آن سوی زمین مردمش وقت خود را شب و روز در خواندن قرآن سپری میکند ولی قانون هایش؟ درین گوشه از زمین انسان ها حرف از حقوق آزادی بیان میزند ولی در گوشه دیگر انسان ها به گونه های ودلیل های مختلف سر میبرد. درینجا انسان از حقوق تساوی بین زن و مرد حرف میزند اما در آنجا قانون های سنگسارکردن، گردن زدن و به دار آویختن را به مجلس ارائه میدهند. درین گوشه از زمین مردم از فاصله بهم دیگر سلام میدهد ولی دوامدار. در آن گوشه زمین مردم همدیگر را سخت در آغوش میکشد و همین گونه به کوتاه ترین وقت به نابودی همدیگر تلاش میکند. زمین خسته ام از دو رنگ بودند چه میشد یک رنگ باشی؟ حبیب الله نظری