سفیری که کشورش را ازدست‌ داده، حاضر به تسلیم شدن نیست

گفت‌گو با عباس نویان سفیر افغانستان در سویدن

گزارشگر: اریک اولسون

ترجمه: علی ابوذر

اشاره:

گزارشگر روزنامه داگینس نیهِتر، اِریک اولسون، با سفیر افغانستان در سویدن در‌باره‌ی تحولات اخیر کشور گفتگو‌ کرده و خواسته نظر ایشان را در باره‌ی فرار غیرمترقبه‌ی اشرف‌غنی و خرید ساختمان سفارت افغانستان بداند. علاوه‌ براین، گزارشی درباره‌ی زندگی و فعالیت‌ها‌ی سیاسی آقای عباس نویان تهیه‌ کند.

بخش قونسلی سفارت افغانستان در سویدن در منطقه‌ی صنعتی، شیستا، در شمال استکهلم قرار دارد. ساختمان قونسلی را پارکینگ‌هایی غم‌انگیز و خیابان‌هایی دامنه‌دار محاصره کرده. آدم فکر نمی‌کند که در چنین منطقه که چندان جذابیتی ندارد، سفارتی وجود داشته باشد. سفارت در طبقه‌ی اول ساختمانی هست که در آن‌جا دفاتر مختلفی وجود دارد (که به سویدنی به آن کونتورش‌هوتل می‌گویند.)

هرچند‌ که نزدیک به شش‌ماه از به قدرت رسیدن طالبان افراطی سنی در افغانستان می‌گذرد، پرچم سفید این گروه که در آن آیه‌ا‌ی از قرآن درج شده، در این مکان دیده نمی‌شود. بازدیدکنندگان هنگام ورود (به سفارت) هنوز هم با پرچم قدیمی افغانستان که بر دیوار نقاشی شده‌، روبه‌رو می‌شوند. پرچم افغانستان با سه رنگ سیاه، سرخ و سبز که طالبان آن‌ را لغو کرده است‌. این را عباس نویان که به مدت دو سال و نیم در سویدن سفیر است به ما توضیح می‌دهد. ایشان با لباس شیک و با بروت‌های آراسته و خاکستری و با یک‌ نگاه خوشایند ما را در اطاق ‌سردی ملاقات می‌کند. وی با قاطعیت می‌گوید: من حکومت طالبان را قبول ندارم. من نماینده‌ی دولتی هستم که توسط مردم افغانستان در یک انتخابات دموکراتیک تعیین شده است. یعنی، من از مردم افغانستان نمایند‌‌‌گی می‌کنم نه یک باند مسلحانه که در ۱۵ اوت با زور قدرت را به دست گرفته است. وی ادامه می‌دهد که حدود ۷۵۰۰۰ مهاجر افغانستانی در سویدن زندگی می‌کنند. بیشتر آن‌ها پناهنده‌اند و من از سویدنی‌ها و ادارات کشورشان به خاطر استقبال خوبی که از هم‌وطنانم کرده تشکر می‌کنم. من همچنین باور دارم که اکثریت افغان‌هایی که در سویدن زندگی می‌کنند با طالبان مخالف‌اند.سفارت کاملاً خالی است و یک سکوت اجباری به خود گرفته، مانند یک کارخانه‌ی موترسازی که شرکتش ورشکسته شده باشد. اما دلیل این سکوت قطع رابطه با رژیم طالبان در کابل نیست؛ عباس نویان اشاره می‌کند که امروز جمعه است و دفتر ما تعطیل هست. وی خاطرنشان می‌سازد که تمام هیئت‌های دیپلوماتیک افغانستان به طالبان پشت کرده‌اند. شما می‌توانید از سفیران ما در قاهره و جاکارتا و کانبرا و لندن و واشنگتن سوال کنید. پاسخ همه یکی خواهد بود: «ما نماینده‌ی مردم افغانستان هستیم، نه رژیم طالبان.» آقای نویان می‌گوید تنها یک استثنا وجود دارد که آن سفارت افغانستان در پاکستان است. اما وفاداری به دولتی که دیگر وجود ندارد، بها دارد. تحریم طالبان به معنای متوقف شدن عرضه‌ی پول از کابل است. وقتی از عباس نویان می پرسم که سفارت چگونه مصارف فعالیت‌های خود را تامین می‌کند، لبخند می‌زند و می‌گوید: ما مثل سابق به کارمان ادامه می‌دهیم. از بودجه‌ی سال گذشته مقداری پول باقی مانده است که از آن استفاده می‌کنیم. اگر بعداً مشکلی پیش آمد، در آینده تصمیم خواهیم گرفت. می‌پرسم زمانی که پول تمام شود چه اتفاقی پیش خواهد آمد؟ او جواب می‌دهد که شاید کشور میزبان (سویدن) به ما کمک کند! حتی اگر دیگر پولی از دولت نیاید، سفارت مقداری درآمد از طریق عواید‌های اخذ ‌شده از ارائه‌ی خدمات (از قبیل تمدید پاسپورت و صدور ویزا و قانونی شدن و تصدیق نمودن اسناد) دریافت می‌کند. سفیر می‌گوید در بدترین حالت، ممکن است سفارت را بسته یا تعطیل کنیم. وی می‌افزاید که حالا همانطور که می بینید، ما هنوز نفس می‌کشیم و زندگی می‌کنیم.

در حال حاضر رژیم طالبان اسناد صادر شده توسط سفارت‌خانه‌ها را می‌پذیرد.

سفارت علاوه بر این دفتر در شیستا، دارای ملک دیگر هم هست: ویلا در یکی منطقه‌ی لوکس مسکونی در محله‌ی نکه در استکهلم. این ویلا که در سال ۱۸۹۶ ساخته شده و ۶۰۰ متر مربع مساحت دارد، در سال ۲۰۱۷ توسط دولت افغانستان به مبلغ ۴۲ میلیون کرون خریداری شده است.

به هرحال، مشخص نیست که آیا ویلا واقعاً به عنوان سفارت استفاده می‌شود یا خیر. و یا هم محل اقامت سفیر است و به آن ساختمان دیپلوماتیک می‌گویند که یک اصطلاح است. بر اساس طرح تفصیلی شهرداری نکه، این ویلا که در نزدیکی یک دریاچه قراردارد فقد به عنوان ساختمان مسکونی می‌تواند استفاده شود. نویان می‌گوید که خرید ویلا قبل از زمان مأموریت من انجام شده و من در نوامبر ۲۰۱۹ مسئولیت سفارت را بر عهده گرفتم. سیستم گرمایشی در آن‌جا مشکل دارد، بنابراین من معمولاً جلسات خود را در شیستا برگزار می‌کنم.

زندگی عباس نویان خود نمایانگر تاریخ معاصر افغانستان است. او شاهد جنگ‌هایی‌ خونین بوده و تحولات و مهاجرت‌‌ها را تجربه کرده. اما، باید گفت که حتی در این وضعیت نا‌امید کننده، اراده‌ای بی‌مهار برای زندگی در او دیده می‌شود: مثل کشورش. یک از آن حوادث‌‌خونین (که در سطرهای بالا به آن اشاره شده) انقلاب ثور است که پیامدی سنگین برای خانواده‌ی نویان داشته است؛ پدرش و سه برادرش به دست پولیس ‌مخفی حزب‌ کمونیست افغانستان به قتل رسیده است.

نویان در سال ۱۹۴۹ به دنیا آمده ومربوط به قوم هزاره است. هزاره‌‌ها در افغانستان یک اقلیت شیعه‌مذهب‌اند که مدت‌ها است مورد آزار و اذیت بخشی از سنی‌های افراطی قرار داشته و دارند. سنی‌ها اکثریت جامعه‌ی افغانستان را تشکیل می‌دهند.

نویان می‌گوید پدر من یکی از رهبران محلی در جامعه هزاره بود، اما از همه بیشتر او یک فعال سیاسی بود. در دمکراسی‌ سازی دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی نقش ایفا‌کرده و به مجلس شورای وقت راه یافت و در آن‌جا برای ایجاد دمکراسی فعالیت کرد.زمانی که حزب کمونیست در سال ۱۹۷۹ قدرت را با کودتا به دست گرفت، آن‌ها پدر نویان را یک مخالف می ‌پنداشتند. او می‌گوید من درس‌هایم را در فاکولته‌ی انجنیری ساختمانی در انستیتیوت پولی‌تخنیک کابل خواندم و برای تحصیل در جاپان بورسیه‌ی تحصیلی دریافت کردم و در آن‌جا تحصل کردم. دو روز بعد از برگشتنم به کابل، پولیس مخفی کمونیست‌ها به خانه‌ی ما یورش آوردند. آن‌ها پدر و سه برادر بزرگ‌ترم را بازداشت کردند. اما من موفق شدم در باغچه‌ی خانه پنهان شوم. پدر و برادران عباس نویان را پولیس‌ها بردند. نویان بعد از ۳۵ سال فهمید که آن‌ها سرنوشتی در پیش ‌داشته‌اند. هنگام محاکمه‌ی یک فرد مظنون به ارتکاب جنایت جنگی، در هلند در سپتامبر ۲۰۱۳، لیستی از مقتولان فاش ‌شد که در آن پنج‌هزار اسم درج شده بود. در آن زمان نویان فهمید که پدرش و برادرانش اعدام شده‌ بوده‌اند. همه‌ی آن افراد بعد از کودتای کمونیستی در یک پاک‌سازی به دست کمونیست‌ها به قتل رسیدند. نویان می‌گوید: پدرم و برادرانم را اعدام کردند و در یک گور دسته‌جمعی در یک میدان آموزشی ‌نظامی در اطراف کابل دفن کردند. زمانی‌ که کمونیست ها پدرم و برادرانم را از من گرفتند، فقط یک چیز در ذهنم بود، زنده ماندن. من در بیست و نُه سالگی ناگهان مسئولیت خانه بر دوشم افتاد، چون بزرگ‌ترین مرد خانواده بودم. ما جمعاً سی و پنج نفر بودیم که در سه خانه زندگی می‌کردیم و همه از لحاظ معیشتی به من وابسته بودند. عباس نویان همچنین مسئولیت شرکت حمل و نقل متعلق به خانواده را به عهده گرفت و مجبور بود به هر قیمتی از این شرکت مواظبت کند. کمونیست‌ها همچنان به دنبال او بودند‌. نویان می‌گوید: من در جا‌های مختلف در خانه دوستانم شب‌ها را سپری می‌کردم و به ندرت در مکانی بیش از یک شب بودم. من سعی‌کردم تا آن‌جایی که می‌شد چهره‌ام را تغییر بدهم: ریش گذاشتم و شروع کردم که لُنگی به سر داشته باشم.

حکومت کمونیست‌ها خونین و پر از اختلاف درون‌حزبی بود. اختلافات درونی و قیام مردمی باعث شد که شوروی افغانستان را در سال ۱۹۷۹ اشغال کند. این کار به طور متناقضانه برای نویان جنبه‌‌ای مثبت داشت. چون تهدیدها بر فامیل او کم شد. ولی در کل این واقعه برای عباس نویان یک روند ‌سیاسی خوشایند نبود. او می‌گوید: تصمیم گرفتم از شانس مهاجرت استفاده کنم و با خانواده‌ام به خارج از کشور بروم؛ من انگلیسی بلد بودم و شرکت حمل و نقلم را فروختم تا پول داشته باشم برای این کار. عباس نویان به هند رفت و در تجارت واردات و صادرات ( از میوه‌ی خشک گرفته تا قطعات موتر) دست‌به‌کار شد. تجارت به خوبی پیش رفت و پس از چند‌‌‌سال او شرکت خود را به مسکو منتقل کرد و سپس به ایالات متحده رفته و در جنوب واشنگتن دی سی، ویرجینیا، ساکن شد. خانواده‌ی نویان در ایالات متحده، در جامعه‌ی این کشور ادغام شده و تا زمان حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر در آن‌جا زندگی می‌کردند، با پنج فرزند که همه تحصیلات خود را تمام کرده‌اند. اگر حادثه‌ی تروریستی ۱۱ سپتامبر رخ نمی‌داد، شاید هنوز عباس نویان زندگی خود را در ویرجینیا سپری می‌کرد. «در پاییز ۲۰۰۱ هنگامی که که ایالات متحده و متحدانش، متشکل از چهل وهفت کشور به افغانستان آمدند و طالبان را از کابل بیرون راندند، تصمیم گرفتم برگردم و به ساختن کشورم کمک کنم.»

عباس نویان قصد داشت بخشی از تجارت خود را به افغانستان منتقل کند، اما در عوض غرق سیاست شده. او یکی از افراد نزدیک به دایره‌ی اشرف‌غنی بود. غنی در ژوئن ۲۰۱۴ به عنوان رئیس جمهور افغانستان و در سپتامبر ۲۰۱۹ مجدداً به این عنوان انتخاب شد. اما با حمله‌ی طالبان به شهر کابل در اگوست ۲۰۲۱ از آ‌ن‌جا گریخت. غنی امروز در دوبی به سر می‌برد.

سفیر نویان نسبت به خروج غیرمترقبه‌ی رئیس جمهور غنی و به دوران زعامت وی، نگرشی ‌دوگانه دارد.

از یک‌ سو، شما باید درک‌ کنید که فشار عظیمی بالای افغانستان هم از داخل و هم از خارج بود. تمام استخبارات امنیتی دنیا در آن‌جا فعال بودند. ما یک کشور همسایه داریم به نام پاکستان، که تمام تلاش خود را برای بی‌ثبات کردن اوضاع انجام داده است. ایالات متحده نقش رهبری خود را در این کشور به درستی مدیریت نکرد. آمریکا ناگهان گفت‌وگوهایش را با طالبان آغاز کرد، گروهی که قبلاً آمریکا در «جنگ با تروریسم» آن‌را دشمن خطاب می‌کرد. همچنین فراموش نکنید که مذاکره‌کنندگان آمریکایی با درخواست طالبان مبنی بر آزادی پنج‌هزار طالب زندانی موافقت کردند که باعث تضعیف بیشتر دولت شد.

از سوی دیگر، نمی‌توان چشم‌پوشی کرد که حکومت اشرف غنی اشتباهات زیادی را مرتکب شد و این اشتباهات راه‌ را برای تسلط طالبان هموارتر کرد. دیگر این‌که، نوعی خویشاوندگرایی در دولت وجود داشت و افرادی بدون ‌مهارت به پست‌‌ها گماشته شد که نباید می‌شد. اگر غنی بهتر مدیریت می‌کرد و در بازی‌های سیاسی کمی هوشیارانه‌تر عمل می‌کرد، شاید مجبور نمی‌شد تا این‌گونه سر به پاشنه و مفتضحانه فرار کند.

پس از سقوط کابل، سفیر برای مدتی طولانی نمی‌خواست در مورد وضعیت افغانستان در مطبوعات اظهارنظر کند، چون برای نزدیکان و خویشاوندانش که در افغانستان‌اند خطرناک بود و است. می‌پرسم چه چیزی باعث شد که شما نظرتان را عوض کنید؟ می‌گوید شاید هزاران افغان هستند که در شرایط مشابه با من قرار دارند و اگر همه‌ی ما سکوت کنیم، این به نفع طالبان است. جهان واقعاً باید بداند که وضعیت در افغانستان چه‌قدر جدی است و مردم چه‌قدر تحت فشار قرار دارند و چگونه به وسیله‌ی طالبان چگونه سرکوپ می‌شوند. می‌پرسم آیا در سویدن می‌‌مانید و درخواست پناهندگی می‌کنید؟ می‌گوید تا حال تصمیم نگرفته‌ام که چه کار کنم. در حال‌حاضر بازگشت من به افغانستان غیرممکن است. در کوتاه‌ مدت به نظر نمی‌رسد قدرت طالبان برهم بخورد. اگرچه یک دسته از مخالفین مسلح وجود دارد، اما آن‌ها چندان قوی نیستند و در حال حاضر نمی‌توانند رژیم طالبان را تهدید کنند.

تاریخ نشر: ۲۰۲۲ـ۰۱-۲۲

برای خواندن گزارش به زبان سویدنی ایجا را کلیک‌ کنید.

https://www.dn.se/varlden/pengarna-sinar-och-kontakten-med-hemlandet-ar-bruten-men-afghanistans-man-i-sverige-vagrar-att-ge/

Posted

in

by

Tags: